منصور علی اصغری، نیماشناس:

سروده های فارسی نیما ترجمانی از بهترین سروده های تبری است

صدای شهر: منصور علی اصغری ؛ شاعر، نویسنده و پژوهشگر زبان و ادبیات فارسی درباره شعرهای تبری نیما (روجا) پژوهش کرده و حاصل آن تالیف کتاب "نیمای تبری" است.

نیما یوشیج به عنوان پدر شعر نو ایران شناخته شده است و بیشتر منتقدان ادبی معتقدند که نیما با آشنایی زبان و ادبیات فرانسه ، نوآوری شعر فارسی را در ساختار و محتوا به وجود آورده است .

منصور علی اصغری ؛ شاعر، نویسنده و پژوهشگر زبان و ادبیات فارسی که ۲۰ سال درباره شعرهای تبری نیما (روجا)  پژوهش کرده و حاصل آن تالیف کتاب “نیمای تبری” است که برای نخستین باربه شرح موضوعی شعرهای تبری نیما یوشیج در دفتر روجا می پردازد نظر متفاوتی در این خصوص دارد که در گفت و گویی به آن می پردازیم .

علت رویکرد شما به شعرهای تبری نیما چه بود؟

متاسفانه ، زبان تبری ، سال هاست که در معرض خطر نابودی قرار دارد . امّا در این بین ،  انسان هایی علاقه مند به فرهنگ و زبان تبری بوده اند ، که عمر و همّت خود را صرف زنده نگاه داشتن آن نموده اند ؛ نیما یوشیج ، پدر شعر نوین فارسی ، یکی از آن هاست .  او سال ها در اندیشه ی راهی بود که بتواند زبان سرزمین مادری اش را احیاء نماید ؛ جمع آوری کتب خطی درباره تاریخ و ادبیات تبرستان ،تهیه دیوان امیر پازواری ، و مطالعه بر روی آن ها ، تلاش برای نوشتن دستور زبان تبری و کتاب تاریح ولایتی ، از جمله ی این کوشش هاست .

علاقه من به نیما از نگاهی دیگر به وی شکل گرفت . در سال۱۳۷۲ با انتقال پیکر نیما به زادگاهش ؛ یوش وبا حضور در خانه پدری او سوالی ذهنم را درگیر کرد ؛ در دورانی که روستاییان برای زندگی بهتر به شهرها مهاجرت می کردند چرا نیما زندگی شهرنشینی را رها کرده و به سرزمین و زادگاه مادری پناه می آورد!؟ از آن زمان و پس از خواندن اشعار تبری نیما (روجا) علاقه من به واکاوی اندیشه های او چندین برابر شد که نتیجه اش کتاب نیمای تبری و برگزاری همایش ملی ” نیما ، زبان و شعر تبری” بود که برای نخستین بار به موضوع اشعار مازندرانی او می پرداخت .

چه تفاوتی میان سروده های تبری نیما با شعرهای نو فارسی اوست ؟

دیدگاه نیما در شعر تبری و فارسی او یکی است .  او در مقدمه دفتر روجا می گوید : « مثل همه ی مردم ، من حرف خود را می زنم . اگر آنها زبان خود را مخلوط کرده اند من هم مخلوط می کنم. اما حرص دارم با کلماتی مخلوط شود که قبیله ی من دارد آنها را فراموش می کند.» شما اگر به شعر های فارسی او نگاه کنید می بینید که فرهنگ ، آیین ها ، باورها ، حتی دستور زبان مازندرانی بر  فضای این اشعار حاکم است ؛  حتی  به نظر من ، سروده های فارسی نیما را می توان ترجمانی از بهترین سروده های تبری دانست . نیما حتی درباره دستور زبان مازندرانی مطالبی را جمع آوری نمود که فرصت ارائه آن پیدا نکرد و این نوشته ها هم اکنون در دست فرزندش شراگیم است که امیدوارم به چاپ برسد و با ارتباطی که با ایشان دارم وی نیز مایل به این کار، با همکاری پژوهشگران زبان و ادبیات مازندرانی می باشد.

عده ای از منتقدان ادبی بر این باورند که تحول ادبی نیما وام گرفته از ادبیات فرانسه است که این نظریه اشتباه می باشد . البته این اشتباه ناشی از عدم آگاهی آن ها به فرهنگ و به ویژه زبان و دستور زبان تبری است ؛ تحول زبانی و ساختاری شعر های نو فارسی نیما منطبق بر دستور زبان تبری می باشد . شما اگر به شعرهای مازندرانی نگاه کنید می بینید که منطبق بر عروض فارسی نیست ، بلکه اوزان در اشعار تبری ، هجایی است که البته توضیح بیشتر در این مجال نمی گنجد

سال ها پژوهش بر دست نوشته ها ، کتاب ها ، نامه ها و شعرهای فارسی و تبری نیما به این نتیجه رسیدم که هدف اصلی نیما تنها تحول ساختاری در شعر فارسی نبود ؛ او دغدغه کم رنگ شدن و نابودی فرهنگ ، زبان و آیین های سرزمین مادری اش را داشت ؛ او می دانست اگر خرده فرهنگ ها حفظ نشود فرهنگ کلان و ملی نیز نابود خواهد شد ،او از کوه های سربه آسمان ساییده تبرستان کهن برآمد و در دل آن آرمید :

نیما مٌ مِن، یگانِهِ رستمدارنیما وَروُ، شَهرآگیم تَبار

هُنَرِ مُنی وُنِ مِ نوُم دارکلین نیمٌ، تَشِ کِلهِ سَرِ کَل مار

ترجمه :

من نیما هستم یگانه رستمدار

از نسل شراگیم نام‌آور و کماندار

هنر من باعث شهرتم می‌شود

خاکستر نیستم، بلکه چوب آتشین اجاقم

(روجا)

او ، نگران آینده ای بود، که جوانان ، سخن گفتن با زبان مادری را عار بدانند و کم کم این زبان ، رو به نابودی برود :

« جوانان تازه کار بیراهه می روند که شانه از زیر بار خواندن وفرا گرفتن وچه غالباً از دانستن زبان مادری خالی می کنند.» (طاهباز، درباره هزوشعر وشاعری نیما یوشیج )

کو چو من خاخور منی نیکتاء برار منی لادبن که وی یکتاء

طبری منی می گپ من گواء کجه ی گب دیر بوتم سواء؟

ترجمه :

خواهر کوچکم نیکتای من است برادرم لادبن است که یکتاست

(سرودهای) طبری من، حرفم، گواه من است کجای صحبت گفته ام غیر از این است